بر آن بودم تا از دوست داشتن و زیبایی ها بنویسم، بسیار عالی . اما مگر با این بیدادگاه های فرمایشی ِ قدرت طلبان در رسانه ای که تا خرخره غرق در خود فروشی و دروغ و سانسور شده است سرِ سوزنی طبع در چنته ی آدم باقی می ماند؟
باز هم به رسم انسان، ابتدا از زیبایی ها می گویم و سپس سخن خود را ادامه می دهم. شعری زیبا از یکی از شاعران دیدم؛ متاسفانه شاعر را به یاد ندارم. ولی در اولین فرصت نام وی را نیز نگارش خواهم کرد. امیدوارم شاعر اصلی نویسنده را در باب استفاده ی شعرشان بدون ذکر نام شاعر ببخشند.
باز هم به رسم انسان، ابتدا از زیبایی ها می گویم و سپس سخن خود را ادامه می دهم. شعری زیبا از یکی از شاعران دیدم؛ متاسفانه شاعر را به یاد ندارم. ولی در اولین فرصت نام وی را نیز نگارش خواهم کرد. امیدوارم شاعر اصلی نویسنده را در باب استفاده ی شعرشان بدون ذکر نام شاعر ببخشند.
- در وادی شعر :
یاد دارم در غروبی سردِ سرد
می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد
داد می زد : " کهنه قالی می خرم "
دست دوم جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگی است؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت، آقا سفره خالی می خرید؟
"نام شاعر ذکر خواهد شد"
***
- مانیفست جمهوری خواهی1 :
بر مبنای روح افزون خواهی قدرت، قدرت، آنانی را که اِعمال قدرت می کنند، وا می دارد تا اِعمال آن را بسط دهند؛ " قدرت فسادآور است و قدرت مطلق فساد مطلق به دنبال دارد "
گاهی اوقات این سوال پیش می آید که " چرا برخی از اشخاصی که دارای قدرت سیاسی و حکومتی می باشند، به دنبال حفظ قدرت خود و یا بیشتر کردن آن از طریق ساکت کردن و یا حتی از بین بردن مخالفان خود می باشند؟ " از دیدگاه نویسنده پاسخ این سوال را می توان در فساد آور بودن قدرت دنبال کرد. آن زمانی که قدرتی بدون نظارت و کنترل در اختیار فردی قرار گیرد؛ این قدرت به راحتی می تواند فرد را در تسخیر خود بگیرد. این امر شامل همه ی انسان ها می شود؛ چه معصوم(البته در صورت وجود!) و چه غیر معصوم. طعم قدرت در نبود نهادهای نظارتی و کنترلی می تواند فرد را به یک خودکامه تبدیل کند. برای مثال در رابطه با ماجرای آقای احمدی نژاد، که صد البته - به دلایل زیادی - بیشتر به آن خواهیم پرداخت؛ و یا کودتا چیان و دیکتاتورها ی دیگری همچون پینوشه و یا دیکتاتور کوتوله ی مشهورِ حذب نازی آدولف هیتلر.
خودکامگان حتی اگر بخواهند، نمی توانند عادل باشند. چرا که در قدرت مطلقه، حاکم، معیار بیرونی عدل را از دست خواهد داد و خود معیار عدل خواهد شد !
در چنین شرایطی برای حاکم ( به عنوان قادر مطلق)، عدل از منطر دیگران مفهومی ندارد.
1 . مانیفست جمهوری خواهی، اکبر گنجی، 1381، زندان اوین
***
در وادی سخن :
اعضای کمپین 88 آقای مهدی کروبی رو که خوب می شناسید. جالب این جاست که از این گروه حدود نیمی از آن ها اکنون نه تنها در زندان به سر می برند - آن هم به جرم سیاسی(جرمی که هنوز مصادیق آن در قوانین نظام جمهوری اسلامی ایران، قانون گذاری نشده است!) - بلکه در بیدادگاهی تحت عنوان دادگاه اغتشاشات خرداد 88 نگهداری می شوند. اتهاماتی که به این افراد زده شده است بسیار سنگین است؛ به مانند محاربه علیه نظام، دست داشتن در توتئه ی براندازی نرم، تبلیغ علیه ولایت مطلقه ی فقیه و ... که هرکدام از این جرائم می توانند شامل مجازات های سنگینی باشند. که صد البته این اولین بار نیست که خودکامگان حاکم در ایران، این جرائم را فله ای به بند ناف مخالفان خود می بندند؛ ماجرای خسرو گلسرخی در سال های پیش از انقلاب 57 و یا مهندس بازرگان در سال های پس از انقلاب 57 نمونه های بارزی از بیدادگری در بین خودکامگان است. شگفتی این اتهامات به خصوص براندازی نرم، آن جا به جشم می خورد که نحوه ی اثبات جرم را به اظهار عقیده ی آن ها، اقدام آن ها در قالب احذاب سیاسی و مخالفت های مدنی منتسب می کنند. جای بسی شگفتی است. چرا که تمامی این موارد به نص صریح قانون اساسی مصوب شده ی جمهوری اسلامی ایران مجاز و از حقوق قانونی یک شهروند ایرانی محسوب می شود. از دیدگاه نویسنده، پافشاری قدرت طلبان بر ادامه ی بیدادگاه مذکور به دلیل ضعف ناشی از نبود دیدگاه سیاسی مناسب در بین ایرانیان است. به نحوی که اگر دید سیاسی در بین ایرانیان شکل بگیرد؛ به نحوی که مردم از حقوق ابتدایی خود آگاه باشند، حتی در قالب قوانین جانبه گرایانه ی جمهوری اسلامی نیز شاهد تشکیل چنین دادگاه هایی در کشورمان نخواهیم بود. بر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، "هیچ کس گناه کار نیست جز این که خلاف آن ثابت شود " و یا این که " هر کسی در ابراز عقاید خود آزاد است "؛ اما آیا همین دو مورد را هم در جامعه ی امروزمان شاهد هستیم؟ برای پاسخ دادن به این سوالات می بایست عزمی در اندازه ی ملی داشته باشیم. جایی که سعید حجاریان با مشکلاتی که پس از ترور وی برایش ایجاد شده می بایست تا اعتراف دروغینی که قدرت طلبان انتظار دارند در زندان باشد، جایی برای زندگی نیست. اگر خواهان زندگی هستیم، می بایست جایی برای زندگی درست کنیم.
این چنین به نطر می رسد که یک مائوئیسم جدید با چند مائو در ایران در حال شکل گرفتن است؛ و اگر که تاکنون این مائوئیسم به شکل ظاهرا اسلامی آن شکل نگرفته است، تنها به دلیل جریان روشن فکری ِ آزادی خواه و فرهنگ ایرانی است که تا کید بسیاری بر انسانیت دارند. چه کردیم ها را می بایست به نقد گذاشت و چه باید کرد را حصول کنیم.
این چنین به نطر می رسد که یک مائوئیسم جدید با چند مائو در ایران در حال شکل گرفتن است؛ و اگر که تاکنون این مائوئیسم به شکل ظاهرا اسلامی آن شکل نگرفته است، تنها به دلیل جریان روشن فکری ِ آزادی خواه و فرهنگ ایرانی است که تا کید بسیاری بر انسانیت دارند. چه کردیم ها را می بایست به نقد گذاشت و چه باید کرد را حصول کنیم.
بهرام آزادزاد
2009-08-25
***
2009-08-25
***
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر